ماتیناماتینا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

عشق مامان

به دنیا اومدنت مبارک

1396/12/28 1:03
نویسنده : مامان
410 بازدید
اشتراک گذاری

امروز اولین روزی هست که بعد از کلی مشغله ی کاری تصمیم گرفتم که این وبلاگ برای ماتینای عزیزم درست کنم ماتینا تازه دو روزه که واکسن 18 ماهگیش زده شب اول تب کرد ولی خدا رو شکر خیلی اذیت نشد کوچولوی مامان، عشق من از اونجایی که خیلی موقع واکسن زدن ترسیده بود دیروز که بردمش برای قد و وزن اینقدر شلوغ کرد و بی قراری کرد که مجبور شدیم ایستاده هم قدش و هم وزنش اندازه بگیریم قدش 83 بود و وزش هم 10.8 که خیلی نرمال و خوب بود ، می خوام چون این اولین مطلبی هست که دارم برات می نویسم از لحظه ی به دنیا اومدن بگم روز دوشنبه ساعت 4 بعد از ظهر بود بین هفته ی 38 و 39 بارداری که درد شدیدی احساس کردم هم خیلی نگران بودم و هم خیلی خوشحال نگرانی و ترس به خاطر اینکه سر به دنیا اومدن دادشی تجربه ی درد زایمان داشتم و می دونسم قراره این تجربه تکرار بشه و خوشحال از اینکه این 9 ماه انتظار داره به سر میاد و می تونم کوچولوی خوشگلم رو به آغوش بگیرم و واقعا میشه گفت بهترین و شیرین ترین لحظه ی زندگی انسان لحظه ای هست که برای اولین بار فرزندش رو به آغوش می گیره ، از اونجایی که فکر می کردم 7 الی 8 ساعتی وقت دارم خیلی عجله نکردم ولی برای اطمینان رفتم پیش ماما ولی بهم گفت که خیلی اورژانسی باید بیمارستان برید بچه داره به دنیا میاد من مامانی و بابا هم خیلی سریع به سمت بیمارستان رفتیم خدا رو شکر همه چیز خیلی خدایی پیش رفت و خانم دکتر هم به موقع اومد و بعد از 2 ساعت درد شدید زایمان ماتینا جون من ساعت 8.5 شب به دنیا اومدمحبتمحبت همیشه از خدا به خاطر اتفاق خوبی که در اون شب افتاد شکرگزارم و همچنین از خانم دکتری که به موقع حاضر شد و اینقدر صبور و با حوصله بود ، و زمانی که به یاد میارم اون شب و سختی هایی که در دوره بارداری کشیدم خودم رو خیلی بیشتر مدیون زحمات مادرم میدونمتشویقتشویق

 

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق مامان می باشد