ماتینا جونم در شب یلدا
امروز 20 اسفند 99 بعد از دو سال و نیم دوباره به وبلاگت سر زدم واقعا دلم تنگ شده بود 😍😍چقدر عمر و زمان زود میگذره مثل برق و باد میگذره ، خیلی شیرین زبون شدی و همش دوست داری بری مهمونی و عروسی و دایم دوستت باران دعوت میکنی خونه که باهم بازی کنید😜 😋برات کفش اسکیت خریدیم این ماه به خاطر بیماری کرونا زیاد بیرون نمیریم و مهمونی ها خیلی کم شده ولی بعضی وقت ها مربی اسکیت میاد بهت یاد می ده که خیلی دوستش داری🤩 آخرین مهمونی زمستون شب یلدا بودش که با مامانی و خاله اینها دور هم جمع شدیم و خیلی بهمون خوش گذشت مامانی هم برات یک لباس خوشگل بافته بود که عکساش برات میذارم. عشق مامان عاشق پیراهن و همش میگه برام پیراهن بخرید😀 😍😍😘 ...
نویسنده :
مامان
18:05