اول اردیبهشت 97
امروز اول شهریور 97,روزها به سرعت باد میگذرند, و من این سرعت و گذر زمان دوست ندارم ماتینا الان داره گوشی من میگه بده به جای بده میگه اوشیو ده ده ده, امروز با ماتینا رفتیم ماتیار بردیم مدرسه, ماتینا حسابی بلا شده و الان همش می گه بازی بازی, عاشق حموم کردنه هر وقت میرم کنار ظرفشویی لباسش درمیاره میگه اموم منظورش همون حمومه😂😂دیروز با هم رفتیم جنگل توی جاده هراز روبروی نارنجستان خیلی خوب بود مامانی و بابایی و خاله سمانه و همسایه آقای قاسمی و خانومش اومده بودن خیلی خوب بود ماتینا هم کلی برای خودش بازی کرد موقع غذا خوردن هم خیلی دوست داشت دستش توی ظرف ماست بکنه و آخر هم ظرف ماست گرفت و سر کشید😂😂😙
اینجا هم نمیذاشت ازش عکس بگیرم و گوشی رو میخواست به زور بگیره
یعنی من عاشق اون اداهاتم
اینجا هم داره سنگ ها رو جمع میکنه فسقلی من
این هم عکس از هفته ی پیش تو ساحل محمود آباد اینجا هم سوار تاب شده بود فسقلی من و نمی خواست پیاده بشه بابا محسن ازش عکس گرفته
اینجا هم ماتینا کوچولو کنار خرسش دراز کشیده و با یک دست سر خرسش ناز می کنه و یه انگشتش هم تو دهنشه کلا موقع خوابیدن عاشق اینه که با موهای من بازی بکنه و انگشت شصت هم توی دهنش باشه😍😛😛
یعنی من عاشق اون اخمت هستم موقع خوابیدن
اینجا هم نمیذاشت ازش عکس بگیرم و گوشی رو میخواست به زور بگیره
یعنی من عاشق اون اداهاتم
اینجا هم داره سنگ ها رو جمع میکنه فسقلی من
این هم عکس از هفته ی پیش تو ساحل محمود آباد اینجا هم سوار تاب شده بود فسقلی من و نمی خواست پیاده بشه بابا محسن ازش عکس گرفته
اینجا هم ماتینا کوچولو کنار خرسش دراز کشیده و با یک دست سر خرسش ناز می کنه و یه انگشتش هم تو دهنشه کلا موقع خوابیدن عاشق اینه که با موهای من بازی بکنه و انگشت شصت هم توی دهنش باشه😍😛😛
یعنی من عاشق اون اخمت هستم موقع خوابیدن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی